اعتماد به نفس در کودکان
چگونه کودکان با اعتماد به نفس داشته باشیم؟
اعتماد به نفس مناسب، سلاح كودك در برابر چالشهاي دنياست. كودكاني كه احساس خوبي در مورد خود دارند، راحتتر ميتوانند با مشكلات محيط اطراف و فشارهاي موجود در جهان مقابله كنند. آنها تمايل بيشتري به شادي و لذت از زندگي دارند. اين كودكان واقعبين بوده و معمولا خوشبين هستند.
اعتماد به نفس در کودکان اکتسابی است نه ارثی. با به دنیا آمدن فرزندتان شما میخواهید بهترین پدر یا مادر دنیا باشید و همهی کارهایی که پدر و مادرتان برای شما نکردند، برای کودتان انجام بدهید.
در مقابل، چالشهاي محيط زندگي براي كودكاني كه اعتماد به نفس پايينتري دارند، ميتواند به منزله يك منبع عظيم اضطراب و عصبانيت باشد. كساني كه تفكر منفي راجع به خود دارند، سختتر ميتوانند براي مشكلات خود راهحل پيدا كنند. اگر كودك دچار افكاري همچون «من خوب نيستم» يا «نميتوانم كاري را درست انجام دهم» باشد، ممكن است در آينده تبديل به فردي مطيع، افسرده يا منزوي شود و هنگام رويارويي با يك چالش جديد، سريع پاسخ دهد كه «من نميتوانم».
نشانههای داشتن اعتماد به نفس
اعتماد به نفس با رشد كودك تغيير ميكند، چرا كه تحت تاثير تجربيات كودك و درك و احساسات جديد او قرار ميگيرد. پس آگاهي از اعتماد به نفس سالم يا ناسالم ميتواند بسيار مهم و موثر باشد و به والدين كمك كند.
كودكي كه اعتماد به نفس پاييني دارد، دوست ندارد كارهاي جديد را امتحان كند و ممكن است به صورت منفي در مورد خود صحبت كند مثلا «من خنگم»، «من هرگز ياد نميگيرم كه چطور اين كار را انجام بدهم»، يا «چه فايده، هيچ كس به من توجه نميكند.» او ممكن است سطح پاييني از عصبانيت را از خود به نمايش بگذارد، به آساني كاري را رها كند يا منتظر فرد ديگري باشد تا آن كار را برايش انجام دهد. او تمايل دارد بسرعت از خود نااميد شود. كودكاني با اعتماد به نفس پايين، اغلب در شرايط ناملايم عقبنشيني ميكنند.
اما كودكاني با اعتماد به نفس مناسب، از ايجاد ارتباط با ديگران لذت ميبرند. آنها در مناسبات اجتماعي راحت هستند و از فعاليتهاي گروهي لذت ميبرند و در عين حال از استقلال برخوردارند. وقتي چالشهاي اطراف زياد ميشود، آنها براي يافتن راهحل مناسب تلاش ميكنند و به جاي آنكه به خود بگويند «من يك احمق هستم» ميگويند «من اين مطلب را متوجه نميشوم.» بچهها نقاط ضعف و قوت خود را ميدانند و آنها را ميپذيرند و مثبتانديش و خوشبين هستند.
بهترین راه افزایش اعتماد به نفس کودکان
- به فرزندانمون محبت بکنیم.
- به اون ها در حد توانشون، مسئولیت بدهیم.
- هرگز هرگز هرگز فرزندانمون رو تنبیه فیزیکی (بدنی) نکنیم.
- هرگز هرگز هرگز فرزندانمون رو تحقیر و سرزنش نکنیم.
- از جملاتی که باور اون ها رو قوی تر میکنه، استفاده کنیم.
- به کودکانمون اجازه ریسک کردن بدهیم.
- هر موقع تونستیم با اون ها بازی بکنیم.
- همیشه همیشه همیشه اون ها رو با اسمشون صدا بزنیم.
- استعداد و علایق فرزندانمون رو افزایش بدهیم.
- اون ها رو تشویق کنیم، احساسات خودشون رو توصیف کنند.
- حس کنجکاوی کودکانمون رو تشویق کنیم.
دلایل کمبود اعتماد به نفس
متأسفانه والدین و معلمان تنها کسانی نیستند که میتوانند اعتماد به نفس کودک را تضعیف کنند. قلدری توسط بچههای دیگر ، در مدرسه یا محل بازی ، یک چالش بزرگ برای حالتی است که کودک نسبت به خود احساس میکند.
در حالی که تأیید والدین ، عشق و تشویق ، منابع اصلی اعتماد به نفس سالم در سنین کودکی هستند، تأیید توسط گروه همسالان با بزرگ شدن اهمیت بیشتر و بیشتری پیدا میکند. ترس از متناسب نبودن از لحاظ نژاد ، پیش زمینه ، جنسیت ، مذهب یا رفتارهای اجتماعی دلایل اصلی هستند که کودک احساس اعتماد به نفس پایینی پیدا میکنند. از دست دادن اعتماد به نفس نتیجه طبیعی قلدری است.
ترس باعث کاهش اعتماد به نفس میشود. در برخی از محیطهای یادگیری ، ترس نقش مهمی را ایفا میکند. این ترس میتواند ناشی از ترس از مجازات باشد که با قوانین نامشخص بدتر میشود، که کودک همیشه از انجام کار اشتباهی مطمئن نیست. این امر به این ترس تبدیل میشود كه همه کارهایی که آنها انجام میدهند اشتباه یا شرم آور است.
فشار برای انجام دادن یا حتی بیش از حد رسیدن نیز میتواند یکی از دلایل پایین بودن اعتماد به نفس باشد. کودک میآموزد که خود را فقط از طریق نمرات و جوایز و یا توسط برخی دیگر از سیستمهای تأیید شده خارجی که بسیار مشهور به ارقام اقتداری هستند، ارزشیابی کند. این تأثیر به همان اندازه برای دانش آموزان با موفقیت و دستاورد کم ، مضر است.
قصه برای افزایش اعتماد به نفس کودکان
از آنجا که قصه یکی از بهترین ابزارها برای خودشناسی بوده و کودک از این طریق مفاهیم و ارزش های موجود در آن را با مفاهیم و نظرات شخصی خود مقایسه می کند، بنابر این کودک با خواندن یا شنیدن داستان های خوب و متناسب با نیازهای خود می تواند با همزاد پنداری با شخصیت یا شخصیت های داستان، در انگیزه، کنش ها و تجربه های آنان سهیم شود.
همچنین کودک با شخصیت های داستان به طور غیر مستقیم در تعامل است و از طریق رویدادهای داستان با اطلاعاتی روبرو میشود که ممکن است در هیچ جای دیگر با آنها برخورد نکند. از این رو تلاش می کند آنها را در طرح واره ها یا الگوی خود برون سازی کند.
به نظر می رسد کودک در دوره عملیات عینی (۷ تا ۱۱ سالگی) به موجب توانایی های خود می تواند واکنش مناسب تری به داستان نشان دهد. داستان امکان موثر و کارآمدی فراهم می کند تا کودک دیدگاه های تازه ای که فرصت تجربه آنها را نداشته است، درک کند.
اگر داستان مناسب و درخور استعداد کودک باشد، او می تواند خود را جایگزین شخصیت یا قهرمان داستان کند و از این طریق در انگیزه ها و تعارض های وی سهیم شود. هنگامی که کودک کشف می کند در مشکلات خود تنها نیست و کودکان دیگری نیز در این تجربه ها شریک هستند، احساس امنیت و آرامش می کند و از تنهایی او کاسته می شود و هنگامی که کودک و شخصیت مورد نظر انطباق یافتند، تخلیه هیجان ها صورت می گیرد. قصه می تواند به ایجاد تغییراتی در نگرش آنها نسبت به خود منجر شود؛ زیرا آگاهی نسبت به تجربه های خوشایند و ناخوشایند دیگران، باعث رهایی از درد و رنج و افزایش امید می شود.
کودکان با همانند سازی با یک شخصیت داستانی که با مشکل روبرو می شود، راهبردهای موثر را یاد می گیرد. بنابر این استفاده از داستان در دستیابی به تصمیم گیری، سازمان دهی و برنامه ریزی، اعتماد به نفس پایین، مفهوم خود ضعیف، تکانشی بودن، وجود مشکلاتی در روابط اجتماعی و وابستگی به دیگران همواره مورد توجه محققان بوده است.
دیدگاهتان را بنویسید